جیلیان پاسکال، ترجمۀ حسام حسینزاده
تجزیه و تحلیل فمینیستی به وضوح دربارۀ قرار دادن زنان در جایی است که از آن طرد شده اند، دربارۀ نگه داشتن زنان در مرکز صحنه. اما برای انجام این کار پرسش هایی دربارۀ ساختارهایی که زنان را طرد کرده اند؛ دربارۀ راهی که رشته های دانشگاهی در پیش گرفته اند؛ دربارۀ زبان، مفاهیم، روش ها، رویکردها و سطوح مختلف موضوع پیشنهاد می شود. چنین تلاشی منجر به بازاندیشی ای عمیق می شود. آن چه ما در پایان این بررسیِ سیاستِ اجتماعی خواهیم داشت درکی جدید، نه تنها از شیوۀ تعامل دولت رفاه با زنان، بلکه از خود سیاست اجتماعی است.
فقدان تجزیه و تحلیل منحصراً فمینیستی در محدودۀ سنت های اصلی تا حدودی موضوع تاریخ سیاسی است. دورۀ اصلی استقرار و رشد بخش های حکومت اجتماعی دوران پس از جنگ بود. این آغاز دوره ای منحصراً بی ثمر برای فمینیسم بود، زمانی که جامعه شناسی شروع کرد به منعکس کردن منظره ای گرم و نرم از زندگی خانوادگی و سیاست اجتماعی با اعمال فشار دوباره زنان را به محدودیت های خود بازگرداند. سنت های حکومت اجتماعی ای که در اقلیم دهۀ 1940 میلادی متولد شده بود جنبش فمینیستی قوی ای برای ایفای نقش نداشت (اما مقداری نوشتۀ انتقادی وجود داشت که از دست رفته است)، و فمینیسم به عنوان جنبشی سیاسی تا اواخر دهۀ 1960 میلادی دوباره ظهور نکرد.